جدول جو
جدول جو

معنی یحیی لاری - جستجوی لغت در جدول جو

یحیی لاری
(یَحْیا)
از گویندگان لار بود. بیت زیر از اوست:
بهرتو می کشندم و آهی نمی کنی
ای سنگدل چه آه نگاهی نمی کنی.
(از صبح گلشن ص 613).
و رجوع به تحفۀ سامی ج 6 ص 4793 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

یحیی بن خزیمه و منسوب به زار اشتیخن است، وی از عبداﷲ بن عبدالرحمن سمرقندی علم حدیث فراگرفته و از طیب بن محمد بن حشویه سمرقندی روایت کند، (از معجم البلدان) (تاج العروس)، و در تاج العروس آمده: زاری برطبق ضبط ابن حجر است بنقل از ادریسی، اما سمعانی آن را زازی ضبط کرده است
لغت نامه دهخدا
(یَحْ یا)
ابن ابی علی منصور بن جراح مصری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به تاج الدین و معروف به ابن الجراح، از ادبا و فضلا و شعرا و نویسندگان دیوان انشاء در مصر بود. به سال 531 هجری قمریدر قاهره به دنیا آمد و در مرز دمیاط به سال 616 هجری قمری درگذشت. از او رسائل مدونی بر جای مانده است.. و رجوع به ابن خلکان ج 2 ص 403 شود
لغت نامه دهخدا
(یَحْ یا)
یحیی خان لاهوری ابن میرزا بابر، اصلش از قوم افشار بود. پدرش به لاهور سکنی گزید و او به سال 1179 هجری قمری در همانجا به دنیا آمد. پس از کسب علم و کمال نخست در خدمت و ملازمت محمد اعظم شاه و بعد درخدمت محمد فرخ سیر پادشاه شهید بود. و سپس به سردفتری دارالانشاء محمدشاه پادشاه سرافرازی یافت تا در سال 1202 هجری قمری در همان شغل درگذشت. از اشعار اوست:
ز فیض رعشۀ پیری به وجد آمد ایاغ من
به رنگ گل ز باد صبح روشن شد چراغ من.
(از صبح گلشن ص 614).
و رجوع به تحفۀ سامی ج 6 ص 4793 شود
لغت نامه دهخدا
(یَحْ یا)
ابن ابی منصور فارسی، مکنی به ابوعلی، زبدۀ آل منجم بود که از آنان دانشمندانی در ادب و نجوم و کلام برخاسته اند. در دربار مأمون عباسی به فضل بن سهل پیوست وفضل در نجوم به رأی او عمل میکرد. پس از کشته شدن فضل به تشویق مأمون از دین مجوس دست کشید و اسلام آورد و به دستور مأمون در ساختن رصد و اصلاح ابزار آن در شماسیۀ بغداد و کوه قاسیون دمشق خدمت کرد. و به سال 230 هجری قمری درگذشت و کتاب ’الزیج الممتحن’ و ’مقاله فی عمل ارتفاع سدس ساعه لعرض مدینه الاسلام’ و ’کتاب’ که محتوی رصدگیری آن است و رسالات دیگری در ارصاد از اوست.. یحیی آنگاه که به طرسوس می شد وفات کرد و در حلب به مقابر قریش مدفون گشت و قبر او تا زمان ابن الندیم (377) معروف به وده است. و خاندان یحیی بنومنجم یا آل المنجم خوانده میشود. (یادداشت مؤلف). و رجوع به گاهنامه و فهرست ابن الندیم صص 357- 359 و تاریخ الحکماء فقطی و التفهیم ص 161 و 163 و معجم الادباء ج 7 ص 287 و نیز مادۀ بنومنجم شود
لغت نامه دهخدا
یحیی بن معاذ واعظ رازی مکنی به ابوزکریا، از رجال طریقت و از معاصران جنیدبغدادی بود، گویند زمانی به بغداد رفت و زهاد و مشایخ صوفی بر وی گرد آمدند و ویرا کرسی نهادند و مذاکره را بنشستند پس جنید سخن گفتن خواست یحیی گفت خاموش باش آنگاه که من سخن گویم ترا نسزد که تکلم آغازی، کلمات حکیمانه و مناجات عارفانۀ یحیی بسیار است، رجوع به ریحانه الادب ج 2 و نیز یحیی بن معاذ رازی شود
لغت نامه دهخدا
(یَحْ یا)
ابن معاذ رازی واعظ، مکنی به ابوزکریا، یکی از رجال طریقت است. ابوالقاسم قشیری ذکر او را در رساله بیاورده و از جملۀ مشایخ شمرده و درباره او گوید: یکتای زمان خود بود. او را لسانی است در رجاء و کلامی در معرفت. وی به بغداد آمد و مشایخ صوفیه و ناسکان با اوفراهم شدند و برای وی منصه ای برپا کردند و او را برآن نشانده و در پیش روی او نشستند و به سخن گفتن پرداختند پس جنید تکلم کرد. یحیی وی را گفت خاموش باش ای خروف هنگامی که مردم سخن می گویند ترا سخن گفتن نشاید. یحیی به سال 258 ه. ق. در نیشابور درگذشت. (ازوفیات الاعیان ج 2 صص 365- 366). یکی از مشایخ بزرگ متصوفه و به نوشتۀ هجویری نخستین کسی بود که از این طایفه بر منبر رفت. وی معاصر بایزید بسطامی و احمد خضرویه بوده و تصانیف بسیاری دارد. در راه عزیمت به خراسان از ری در بلخ مردمان وی را بازداشتند و برای آنان سخن گفت و وی را صد هزار درم بدادند چون خواست به ری برگردد دزدان آن همه سیم بستدند و وی مجرد به نشابور آمد و همانجا درگذشت. (یادداشت مؤلف). حسن بن علویۀ دامغانی این سخن را از او نقل می کند: ’گناهی که مرا در پیشگاه خدا به عجز و خواری دارد در نظر من پسندیده تر است از طاعتی که مرا به فخر و غرور آرد’. و نیز از سخنان اوست: ’خدایا! اگر مرا ببخشی بهترین بخشنده هستی و اگر عذاب دهی ستمگر نیستی. دانشمند از میوۀ وجود خود سیر می شود’. یحیی از اسحاق بن ابراهیم رازی و مکی بن ابراهیم بلخی و علی بن محمد طنافسی حدیث شنید. (از صفه الصفوه ج 4 صص 71- 80) :
گفته امت مدحتی خوبتر از لعبتی
سخت نکو حکمتی چون حکم بومعاذ.
منوچهری.
تا که از حکمت مثل باشد ز لقمان حکیم
تا که در تقوی خبر باشد ز یحیای معاذ.
معزی.
چون باز به طاعت آیی از پاکدلی
یحیی بن معاذی و معاذ جبلی.
خاقانی.
و رجوع به الوزراء و الکتاب ص 195 و 225 و 259 و حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 296 و تاریخ سیستان ص 18 و تاریخ ابن خلکان ج 2 ص 365 شود
لغت نامه دهخدا
(یَحْ یا)
ابن معین بن عون بن زیاد بن بسطام بن عبدالرحمان مری بغدادی، حافظ حدیث مشهور، مکنی به ابوزکریا، عالم و حافظ حدیث و متفنن بود و بیش از صدوسی صندوق کتاب ازاو برجای ماند. یحیی صاحب جرح و تعدیل است و بزرگان ائمه چون ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بخاری و ابوالحسین مسلم بن حجاج قشیری و ابوداود سجستانی و حفاظ دیگر از وی حدیث روایت کنند. یحیی را با امام احمد بن حنبل صحبت و الفت و شرکت در اشتغال به علوم حدیث مشهور است و او و ابوخیثمه از وی روایت کنند و این دو از اقران امام احمد هستند. او را وارث و حافظ و صاحب علم همه علمای بزرگ بصره و کوفه و حجاز و شام خوانده اند. احمد بن حنبل گفت: حدیثی که یحیی بن معین صحه نگذاردحدیث نیست و می گفت اینجا مردی است که خدا او را برای آشکار ساختن دروغ دروغگویان آفریده است. در آخرین حج که از مدینه خارج شد شب به خواب دید که هاتفی وی را می گوید: ’ای ابوزکریا آیا از همسایگی من رو برمی گردانی ؟’ چون بامداد شد رفقای خود را گفت بروید که من به مدینه بازمی گردم. آنان برفتند و یحیی به مدینه بازگشت و سه روز بماند پس از 77 و به قولی 75 سال زندگی به سال 233 هجری قمری درگذشت. والی مدینه بر او نماز گذاشت و در بقیع به خاکش سپردند و اشعار و خطابه های بسیار در رثاء و مقام وی ایراد کردند. (از وفیات الاعیان ج 2 صص 355- 356). وی از ائمۀ حدیث و مورخان رجال آن بود. ذهبی او را سید الحفاظ خوانده و عسقلانی او را امام جرح و تعدیل گفته و ابن حنبل گفته: داناترین ما در علم رجال است. و او خود گفته است: هزار هزار حدیث به دست خود نوشتم. او راست: 1- التاریخ والملل. 2- معرفه الرجال. اصل وی از سرخس بود ولی خود در دیه نقیا در نزدیکی انبار به سال 158 هجری قمری به دنیا آمد. ثروتی هنگفت از پدر به ارث برد و همه را در گردآوری حدیث خرج کرد. در مدینه زندگی کرد و در مدینه به سال 233 هجری قمری در سفر حج درگذشت.. و رجوع به الموشح ص 359 و البیان و التبیین ج 1 ص 121 و 283 و تاریخ گزیده ص 800 و فهرست تاریخ الخلفا و تاریخ ابن خلکان ج 2 ص 355 و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا